
باز هم منو تو درآغوش هم
باز گرمای بدنت که سرمای زمستان را در خود محو میکند
دوباره دستانت که به نرمی نوازشم میکنند
و چشمانت که خواستن را معنا میکنند
نفس،نفس های پر از عشقت
و بوسه هایی که لبانم را پر از عشق میکنند
با تو بودنی که پر از رویای شیرین است
رویایی که هر لحظه اش خواستنی تر از لحظه ی قبل است
چشمهایی که بسته میشوند
و خواستنی که بیقرار همآغوشی نابست
و لحظه ی یکی شدن و غرق شدن در نفسهای پر از بیتابی
که این آغازیست بر داستان دلتنگی و شروع بیتابی
نظرات شما عزیزان:
|